مناسبت ها


شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

 img/daneshnameh_up/b/b9/fatemeh6.jpg


  

شهادت یگانه دخت عالم هستی تسلیت باد

 

       ترا روح زلال عشق فهمید

صدای بال بال عشق فهمید

ترا در سایه گل خانه دادند

                      ترا سوز دل پروانه دادند                 

 

تو با عطر محمد(ص) خو گرفتی

تو در چشم علی (ع)پهلو گرفتی

تو را ام ابیها نام دادند

چرا چون غنچه در طوفان نهادند

 

تو که گل از نگاهت باز می شد

وعشق از چشم تو اغاز می شد

تراکه روزهایت رنگ غم شد

ترا این عمر هجده ساله کم شد

 

گل سرخ محمد ناله کردی

 تمام خاک را الاله کردی

شبی کز سقف شب نیرنگ بارید

مگو بر صورت گل سنگ بارید

 

شبی که چشمها سیلاب می شد

دل سنگ از مصیبت آب می شد

ترا در خاک دیدن تاب جان نیست

قدم های علی(ع)را آن توان نیست

قدم های علی(ع) آهسته می شد

شب از حجم مصایب خسته می شد

 

پس از داغ پیامبر درد با ماست

تمام زخمه شیعه از همانجا ست

چه کرد این داغ با پروانه عشق

چرا غافل شد از خانه عشق

 

شب تار و عجیبی بود آن شب

عجب شام غریبی بود آن شب

سحر می رفت تا فردا را بجوید

علی اندوه خود را با که گوید

 

علی بعد تو نامش مرد درد است

وشبهای مدینه بی تو سرد است

صدای سبز نخلستان هم بلند است

خدا یا این زمین هم دردمند است

پس از داغ پیامبر درد با ماست

تمام زخمه شیعه از همانجاست

                         

شاعر :مریم ابولی

دانشنامهحضرت فاطمه زهراسلام الله علیها

در خانه ابرار

دستان خسته، امّا مهربان فاطمه(س) آسیاب را می گردانَد. خستگی، گرسنگی و ضعف، هر چند افزون از طاقت باشد، نمی تواند همّت بلند حبیبه خدا را بشکند. دانه های جو آرد می شود و غذایی ساده می گردد. امروز سوّمین روز متوالی است که همه اهل خانه روزه بوده اند و جز با گرسنگی، افطار نکرده اند. نور عشق به خدا از خانه تا آسمان راهی کشیده است. باز هم غذایِ افطارِ سوّمین روز، دستان نیازمندی را پر می کند. فرشته مقربّ الهی، جبرئیل(ع)، بر زمین فرود می آید. بال های تواضع بر این خانه عشق می افکند و می خواند: «آنها که به نذر خود وفا می کنند و از روزی که عذابش گسترده است می ترسند و غذای خود را که به آن نیازمندند، به مسکین و یتیم و اسیر می بخشند، خدایشان از شر آن روز نگه می دارد و می پذیردشان در حالی که غرق در شادی و سرورند».

میهمان گرسنگی

امشب نیز فاطمه(س) با همسر مهربانش شب را با گرسنگی سر می کنند. چون بسیاری از شب های دیگر، این بار گرسنه ای از پیامبر طعامی طلبیده بود و دستان همیشه بخشنده فاطمه(س) مانند همیشه دیگران را بر خود ترجیح داده و غذای شب را به میهمان بخشیده بود. خود و همسرش میهمان گرسنگی شده بودند و باز هم صبح، شمیم دلپذیر حضور جبرئیل(ع) و پیام الهی که «آنان که نیازمندان را بر خود مقدم شمرند، حال آن که خود نیازمندترند، اهل فلاح و رستگاری اند». و خلقت در شگفتِ این سؤال است که روح بلند آدمی تا کجاست که بتواند چنین به دنیا پشت کرده به سوی عمل خیر و رستگاری رو آورد؟

img/daneshnameh_up/5/55/fatemeh7.jpg

شیرینی آخرت

در خانه ای ساده و گِلی، امّا سرشار از نور، فاطمه(س) غرق در نور همیشگی اش، با لباسی ساده و با کودکی در آغوش مشغول آسیاب کردن است. خانه و اهلش از هرچه زیور دنیایی، خالی است و به زیورهای آخرتی آراسته. رسول خدا(ص)، پیام آور رحمت و محبّت، چشمان غرق اشکش را بر دردانه الهی اش دوخته، می فرماید: «دخترم، با تحمل سختی دنیا به سوی شیرینی آخرت بشتاب». امّا انگار فاطمه(س) دنیا را با همین دشواری هایش می پسندد. لب به شکر می گشاید و می گوید: «ای رسول خدا، خدا را بر نعمت هایش می ستایم و بر داده هایش سپاس می گوییم». خنده بر لب پیامبر(ص) می نشیند و زمین و آسمان سرشار از عطر حضور جبرئیل(ع) می شود و پیام خدا می رسد که «به زودی پروردگارت تو را عطا می کند و خشنود و راضی خواهی بود».


[تصویر:  1%2520%285%29.jpg]


تسبیح حضرت فاطمه(س)

ای فاطمه، ای ریسمان رحمت خدا بر زمین، ای زلال رحمت خدا در عطش خداجوئی، این دستان خسته توست که بهانه تسبیح گفتن ماست. این تن رنجور توست که ذکری عظیم و شگرف از قلب پیامبر به امّت او هدیه می کند. از آن پس این تسبیحات فاطمه زهرا(س) است که بعد از هر نماز، پنجره ای می شود از دل تنگ حق جویان تا آسمان سعادت و مصداقی برای آیه «واذکروا اللّه ذکرا کثیرا؛ و خدا را بسیار یاد کنید».

موعود منتقم

آفتاب حضور تو امروز در مغرب دنیای ظلمانی غروب کرد و دنیا را تا انتهای بودنش در سوز مصیبت های حضور چندروزه ات گداخت؛ چنان که آفتاب هرروز با شرم طلوع می کند و با اشک به غروب می نشیند. در سوگ تو، تویی که سرچشمه محبّت و رحمت بودی، انتهای مظلومیت و ابتدای حیا و نجابت بودی، کدام کلام ما را تسلی خواهد داد و کدام مرهم، آرامِ زخم همیشگی دل ما خواهد بود؟

دریای عفاف

زن در جامعه اسلامی، سرچشمه بالندگی و افتخار است و این بالندگی و افتخار نصیب او نخواهد شد مگر به قدم نهادن در پرتو نور هدایت معصومین. و چه سرمشقی برتر و چه خورشیدی تابان تر از وجود مبارک فاطمه زهرا(س)، معلّم حیا و عفّت، استاد نجابت و تقوا، سرچشمه مهربانی و محبّت، معدن فداکاری و شجاعت. آن گونه عفیف و مهربان، آن گونه صبور و از خودگذشته که پس از دو روز گرسنگی خود و کودکانش در پاسخ سؤال همسر مهربانش علی(ع) که چرا از گرسنگی تان؛ خبرم نکردی، فرمود: «ای اباالحسن، من از خدایم شرم دارم که تو را به چیزی که قدرت آن را نداری تکلیف کنم». سلام و درود خدا بر آن یگانه وادی صبر و عفاف.

آغوش مهر خدا

یاس ها امروز بوی اشک می دهند. خورشید به خجلت می تابد و آسمان دل گرفته است. حوریان بهشت، صف در صف، در انتظار و ملایک مقرّب خدا گردآمده در منزل وحی اند. خانه پیامبر، منزلگاه عبودیت ناب الهی، اینک مهمانی به آسمان می فرستد. خدا آغوش مهر گشوده است و اندک دمی دیگر، روح بلند و نورانی فاطمه(س) تن رنجور و درد آلودش را ترک می گوید و مدینه را با همه ستم هایش، با همه ظلمتش و با همه سیاهی اش تنها می گذارد. و علی می ماند و تنهائی؛ علی می ماند و غریبی؛ علی می ماند و مظلومیت؛ با کودکانی به غایت پژمرده، تا یکایک چراغی شوند در راه. سلام و درود خدا بر آنان که آسمانی اند و از تبار نور.

پنجره ای به آسمان معرفت

امروز که وجود ملکوتی فاطمه(س) به آغوش گشاده بهشت خدا لبیک می گوید، امروز که علی(ع) یک دنیا مظلومیت را با تنهایی جانسوزش در می آمیزد، امروز که زینب(س) استواری و ایستادگی را می آغازد و حسن و حسین(ع) غریبی و مظلومیت را می چشند، جای آن دارد که دل ما هم تکانی بخورد. پنجره ای باز شود از درون دل ما تا آسمان معرفت آل عبا. باید جاری اشک، سیاهی دلمان را بشوید. باید دلمان طوفانی شود و موجش حصارهای دنیائی را در هم بکوبد. باید این دل بشکند و بشکافد تا نور ایمان اهلبیت به درونش بتابد، تا فردا به ندای یاری خواه فرزند زهرا لبیک گوید. ان شاءاللّه.


 روز معلم

 تعليم و تعلم از شئون الهي است و خداوند، اين موهبت را به پيامبران و اولياي پاک خويش ارزاني کرده است تا مسير هدايت را به بشر بياموزند و چنين شد که تعليم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرينش  درآمد.

 انسان نيز با پذيرش اين مسئوليت، نام خويش را در اين گروه و در قالب واژه مقدس معلم ثبت کرده است. معلم، ايمان را بر لوح جان و ضميرهاي پاک حک مي کند و نداي فطرت را به گوش همه مي رساند. همچنين سياهي جهل را از دل ها مي زدايد و زلال دانايي را در روان بشر جاري مي سازد.

 دغدغه معلم هميشه اين است که حيات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انساني بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دين، همت اساسي آدمي باشد و هيچ بيگانه اي را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشي دين و ميهن فراهم نيايد.

در اين مسير خطير، بزرگاني گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان مي درخشد. علامه شهيد استاد مرتضي مطهري (رحمته الله) از همين طايفه مقدس است که در سنگر تعليم و تعلم، به قله هاي رفيعي دست يافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامي ـ که خود معلمي بزرگ است ـ همه آثارش را مفيد مي داند و بهره برداري از آنها را سفارش مي کند ...

 

 مفهوم علم

ـ امروزه در زبان پارسي و عربي كلمه علم به دو معناي متفاوت بكار برده مي شود.

1- معناي اصلي و نخستين علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن كريم به اين معنا اشاره دارد كه  (هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون)آيا يكسانند آنان كه مي دانند و آنان كه نمي دانند. (زمر/ 9)از اين منظر به همه دانستنيها صرف نظر از نوع آنها علم گفته مي شود مطابق اين معنا، اخلاق، رياضات، فقه، ‌دستور زبان، مذهب، زيست شناسي و نجوم همه علم اند... كلمه   Knowledge در انگليسي وConnaissance   در فرانسه معادل اين معنا علم اند.

  2-كلمه علم در معناي دوم منحصراً به دانستني هايي اطلاق مي شود كه بر تجربه مستقيم حسي مبتني باشند... علم در اين جا در برابر همه دانستنيهايي قرار مي گيرد كه آزمون پذير نيستند. اخلاق (دانش خوبي ها و بديها) متافيزيك (دانش احكام و عوارض مطلق هستي) عرفان (تجارب دروني و شخصي) منطق (ابزار هدايت فكر) فقه، اصول، بلاغت، و ... همه بيرون از علم به معناي دوم آن قرارميگيرندوهمه به اين معنا غير علمي اند كلمه SCIENCE در انگليسي و فرانسه معادل اين معنا علم اند.

 ديده مي شود كه علم در اين معنا بخشي ازعلم به معناي اول را تشكيل  مي دهد و به سخن ديگر علم تجربي نوعي از انواع دانستنيهاي بسياري است كه در اختيار بشر مي تواند قرار گيرد. رشد علم به معناي دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حاليكه علم به معناي مطلق آگاهي (معناي اول) تولدش با تولد بشريت هم آغاز است. آيه قرآني (خلق الانسان علمه البيان) (خداوند رحمن انسان را آفريد و بيان را به وي تعليم داد/ رحمن/4و3) بهترين مويد اين معناست.
 

  معنای عالم  باتوجه به دو تعريف از علم

 ـ در نگاه اول به علم كه نگاه تركيبي به معرفت است خداوند معلم اول و پيامبر معلم ثاني است چرا كه پس از تعليم آدم توسط خداوند دستور (قال يا آدم اننبئهم باسمائهم) (اي آدم ملائكه را به اين اسماء آگاه ساز/ بقره 33) آدم عليه السلام داده شده اين بدان جهت است كه اساساً هدف آفرينش انسان با علم و معرفت پيوند ناگستني دارد در بيان رسا و جامع سيد شهيدان امام حسين (ع) اين معنا به خوبي  روشن  است  كه:

(ما خلق العباد الا ليعرفوه،‌ فاذا عرفوه عبدوه) (بندگان را نيافريد مگر براي آن كه او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند كرد. ـ در اين معنا هدف از ارسال معلم ثاني ارائه معرفتي است كه انسان بواسطه آن به عبادت  مي رسد (هو الذي بعث في الاميين رسولاً منهم تيلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب  و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين) (اوست خدايي كه پيامبر بزرگوار از ميان شان  برانگيخت تا بر آنان آيات وحي را تلاوت كند و آنان را پاك سازد و شريعت كتاب و حكمت الهي را بياموزد كه پيش از اين همه در ورطة جهالت و گمراهي بودند(جمعه/2) در اين آيه همه علوم از جمله بيان، اخلاق،‌ تعليم كتاب و حكمت، براي رهايي از گمراهي  و يافتن راه هدايت (عبادت) توسط  پيامبر(ص) معرفي شده است. ـ در نگاه دوم كه نگاه تفكيكي به شاخه اي معرفت است. معلم اول ارسطو است  چرا  كه (وي نخستين واضع علم منطق بود ... و راه دليل و برهان منطقي را باز نمود  و معلم ثاني نيز ابونصر فارابي است  بخاطر آنكه او اول بار كتب  حكمت يوناني را  كه  ارسطو و غيره  تحرير كرده اند از يوناني به عربي ترجمه كرد و تعليم داد....
 

 ارزش و مقام معلم

 شرافت و مرتبت معلم زماني اهميت دارد كه بتواند شان خداوند و پيامبران را در  وجود خود محقق سازد  و پيوند انسان به هدف متعالي خلقت يعني عبادت را برقرار سازد. لذا در اين تعريف شهيد مرتضي مطهري  يكي از آن معلمان راستين است كه اولاً با نگاه  تركيبي  به همه معارف بشري نظر مي كند و ثانيا  تمامی  تلاشهاي علمي و عملي را  مقدمه اي براي عبادت مي داند و در اين راه به مرحله سوم دينداري راه مي يابد  و  با شهادت، عبادت عملي و علمي خود را كامل مي سازد . به همين مناسبت روز شهادت اين بزرگ مرد فرزانه (11  ارديبهشت ) را روز معلم ناميدند.

 

 هنر معلمي:

 معلمي شغل و حرفه نيست، بلکه ذوق و هنر توانمندي است معلمي در قرآن به عنوان جلوه اي از قدرت لايزال الهي نخست ويژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالي است. در نخستين آيات قرآن که بر قلب مبارک پيغمبر اکرم (ص) نازل شد، به اين هنر خداوند اشاره شده است:

 اقرا باسم ربک الذي خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذي علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم. (علق: 1ـ 5) بخوان به نام پروردگارت که جهانيان را آفريد. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کريمترين است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمي دانست.

 در اين آيات خداوند، خود را معلم مي خواند و جالب اين که معلم بودن خود را بعد از آفرينش پيچيده ترين و بهترين شاهکار خلقت، يعني انسان آورده است.  مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرينش قرارداد. نوعي انساني را که هيچ نمي دانست، به وسيله قلم آموزش

 داد که اين از اوج خلاقيت و هنر شگفت خداوند در امر آفرينش حکايت دارد:

چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد              هزاران نقش بر لوح عدم زد

 از اين رو، مي توان گفت که هنر شگفت معلمي از آن خداوند عالم است.

 شهيد ثاني رحمت الله درباره هنر معلمي خداوند مي فرمايد:

 خداوند از آن جهت به وصف (اکرميت) و نامحدود بودن کرامتش، توصيف شد که علم و دانش را به  بشر ارزاني داشته است. اگر هر مزيت ديگري، جز علم و دانش، معيار فضيلت به شمار مي رفت،  شايسته بود همان مزيت با وصف (اکرميت) در ضمن اين آيات همراه و هم پا گردد و آن مزيت به  عنوان معيار کرامت نامحدود خداوند به شمار آيد. کرامت الهي در اين آيات با تعبير (الاکرام) بيان شده است. چنين تعبيري مي فهماند که عالي ترين نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترين مقام و جايگاه  او، يعني علم و دانش هم طراز است.

  به همين جهت امام خميني (ره) مي فرمود:

 معلم اول خداي تبارک و تعالي است ..... به وسيله وحي؛ مردم را دعوت مي کند به نورانيت؛ دعوت مي کند به محبت؛ دعوت مي کند به مراتب کمالي که از براي انسان است.

 

معلّمي برتر از شهادت

 حضرت امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:(هنگامي که روز قيامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع مي کند و چون ترازوي اعمال نهاده شد و خون شهيدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت ). اين ارزش بدان جهت است که شهيدان در ساية علم و تربيت معلمان  و تعليم شايستة آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده است.

 

توصيه امام سجاد (ع) به دانش آموزان

 امام سجاد (ع) در زمينة حفظ حقوق معلم مي فرمايد: ( حق معلم بر تو آن است که همواره، با ديدة  تعظيم و تکريم به او بنگري، مجلس او را گرامي بداري و به سخنانش با دقت گوش دهي، رو به جانب او بنشيني و صدايت را در حضورش بلند نکني ).

 

لزوم دلسوزي معلم نسبت به شاگرد

 مرحوم شهيد ثاني در مورد لزوم دلسوزي معلم نسبت به شاگرد مي نويسد: ( معلم بايد دربارة شاگردان، خواهان اموري باشد که نسبت به آنها، در خود احساس علاقه و دوستي کند. و از هرگونه شر و بدي که براي خويش    نمي پسندد براي شاگردانش نيز نپسندد؛ زيرا اين گونه دلسوزي و برابر انديشي نسبت به شاگردان، حاکي از کمالِ ايمانِ معلم و حُسن رفتار و برادري، نمايانگر روح تعاون و همبستگي معلم نسبت به آنان مي باشد) .

 

حقوق معلم در آينة فرمايشات حضرت سجاد (ع)

 حضرت سجاد (ع) در فرمايشات خود سفارش بسياري در حفظ حقوق معلم از سوي شاگردان دارند  و مي فرمايد:( حق کسي که عهده دار تعليم توست آن است که او را بزرگ شماري و مجلس او را سنگين بداري و نيکو به وي گوش فرا دهي و روي خود را بر او کني و با او بلند سخن نگويي و کسي را که از او چيزي مي پرسد تو پاسخ ندهي و بگذاري که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هيچ کس به صحبت ننشيني و در محضر او بدگويي از کسي نکني و اگر از او در نزد تو بدگويي شد از او دفاع کني و عيب پوشش باشي و فضايل و مناقب او را آشکار کني و با دشمنش همنشيني نکني و با دوستش دشمني نورزي؛ پس چون چنين کردي، فرشتگان خداي تعالي به سود تو گواهي خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط براي خدا بوده نه به خاطر مردم ).

 

 داستاني زيبا از رابطه شاگرد و معلم:

 بهترين نوع اين رابطه که سرشار از ادب و فروتني است، در داستان حضرت موسي (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسي (ع) مأمور شد تا از بنده اي صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوي اين معلم و شاگرد را اين چنين بيان مي کند:

 قال له موسي هل اتبعک علي ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطيع معي صبراً * و کيف تصبرعلي ما لم تحط به خبراً * قال ستجدني ان شاء الله صابراً و لا اعصي لک امراً * قال فان اتبعتني فلا تسئلني عن   شي ءٍ حتي احدث لک منه ذکراً. (کهف: 66 ـ 70) موسي به او گفت: (آيا از تو پيروي کنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده که مايه رشد است به من بياموزي؟ گفت : تو هرگز هم پاي من نمي تواني صبر کني و چگونه در مورد چيزهايي که از آن شناخت نداري، شکيبايي مي کني؟گفت: اگر خدا بخواهد، مرا شکيبا خواهي يافت و در هيچ کاري نافرماني تو نمي کنم. گفت: اگر به دنبال من آمدي، چيزي از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگويم.)

  

 معلمي در کلام امام خميني (ره):

 نقش معلم در جامعه، نقش انبياست؛ انبيا هم معلم بشر هستند. تمام ملت بايد معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم بايد باشند و تمام افرادش متعلم. 

 معلم در سخنان مقام معظم رهبري:

 دست تواناي معلم است که چشم انداز آينده ما را ترسيم مي کند. اگر مي بينيد که اميرمؤمنان، مولاي متقيان علي (ع) مي فرمايد: (من علمني حرفاً فقد صيرني عبداً؛   هرکس چيزي به من بياموزد، مرا غلام خويش کرده است.)اين بيان براي ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخيص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت يک ملت مؤثر است. 

 

 معلم در کلام استاد مطهري:

 معلم بايد نيروي فکري متعلم را پرورش دهد و او را به سوي استقلال رهنمون شود. بايد قوه ابتکار او   را زنده کند؛ يعني در واقع، کار معلم آتش گيره دادن است. فرق است ميان تنوري که شما بخواهيد آتش از بيرون بياوريد و در آن بريزيد تا آن را داغ کنيد و تنوري که در آن هيزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گيره از خارج مي آوريد و آن قدر زير اين چوب ها و هيزم ها قرار مي دهيد که اينها کم کم  مشتعل  شود.


مقام معلم

مي توان در سايه آموختن                           گنج عشق  جاودان اندوختن

اول از استاد، ياد آموختيم                           پس، سويداي سواد  آموختيم

از پدر گر قالب تن يافتيم                            از معلم جان روشن   يافتيم

اي معلم چون کنم توصيف تو                       چون خدا مشکل توان تعريف تو

اي تو کشتي نجات روح ما                         اي به طوفان جهالت نوح  ما

يک پدر بخشنده آب و گل است                      يک پدر روشنگر جان و دل است

ليک اگر پرسي کدامين برترين                     آنکه دين آموزد و علم  يقين


استاد محمدحسین شهریار



گزارش تخلف
بعدی